خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

کدام روش زایمان بهتر است

تو گروه دوستای دبیرستانم همه بهم گفتن طبیعی زایمان کن اگه بیمارستان خصوصی باشی همسرت میتونه کنارت باشه فقط یک نفر گفت سزارین کن ..خاله هام و خواهرشوهرم و جاریم میگن طبیعی بهتره عوارض نداره من از اینکه دکتر یا ماما بخواد برش بزنه و بعد بخیه ها زیاد باشه و گوشت اضافه بیاره متنفرم شاید اگه برای چشمام ضرر نداشته باشه زایمان طبیعی رو انتخاب کنم چون واقعا دوست دارم درد زایمان طبیعی که همه میگن رو خودمم تجربه کنم البته میمونم تا فرزانه زایمان کنه ببینم میگه راضیه یا نه ...دوستم گفت طبیعی زایمان کرد همسرش تو اتاق ورزشها رو باهاش کار میکرد و اون به همسرش فحش میداد تو گفتی بچه میخوام یکی از دوستانم که ماماست گفت من سزارین کردم و از وقتی دوره ی فیزیولوژی رو رفتم بیش از حد پشیمونم چرا طبیعی رو انتخاب نکردم و اگه برای چشمات ضرر نداره حتما طبیعی زایمان کن ....گفتم من وقتی کبدم چرب بود نمیشد کوبیده بخورم فحش میدادم


میرم وبلاگ یاسی ترین رو باز میکنم و پست راجب زایمان طبیعیش رو چند بار میخونم و بازززز تشویق میشم طبیعی رو انتخاب کنم


کاش زودتر هوای شهرمون سرد بشه کولر خاموش کنیم برای بلند شدن از روی زمین اذیت میشم آخه تا حالا یهویی ۶۸ کیلو نشدم تحمل چاقی ندارم البته صبح ساعت هشت که اومدم خونه ی بابام واقعا سردم شده بود باد سردی میوزید.



خب خداروشکر فرش رو کلا تحویل گرفتن سفته و بیعانه هم پس دادن اگه جفت فرشمو پیدا نکردم شاید بفروشمش و یه مدل دیگه بخرم.

روز شنبه نوبت دکتر داشتم با همسر رفتیم و باز منو برای محاسبه هفته های بارداری گیج کرد طبق حساب خودم تو هفته ۲۷ هستم و طبق حساب دکتر جان امروز ۲۶ هفته ام تموم شده و فردا میشم ۲۶ هفته و یک روز ...اینم از هفت ماهگی من


دکتر با همون دستگاهی که داشت نی نی رو به همسرم نشون داد گفت ببین این ستون فقراتشه این پاش و قلب و دنده هاش و اینم باسنش


قبلا گفته بودم همسرجان خوش اخلاقه اما پاش برسه به خیابون غر میزنه بیشتر وقت رو توی ترافیک بودیم و غر زد آخرش دو تا بهش گفتم و بااااز حتی یک دونه از لیست خرید رو انجام ندادم البته تو خیابونا بیشتر دنبال داروها میگشتیم چون خارجی بودن نداشتن آمپول رگام رو گیر نمیاوردیم کلی گشتیم تا پیدا کردیم اما اون آمپولهایی که جلوگیری از زایمان زودرس بود رو پیدا نکردیم دکتر گفت پس استراحت کن.


دکترجان گفتن فقط تو بیمارستان خصوصی عمل میکنن و هزینه اش چهارمیلیون و هشتصد میشه نمیدونم فقط دستمزد خودش اینقدره یا با بیمارستان گفته فعلا همسرجان تو اخمه میگه خب ببره دولتی عمل کنه 


میخوام ازش بپرسم اگه بچه بریچ باشه باز دولتی اجازه سزارین نمیدن....من جرات زایمان طبیعی ندارم.

فرش جدید

فرشمون رو دیشب تحویل دادن تا دیدمش قبل از اینکه باز کنیم گفتم این با فرش من مطابقت نداره گفت خانم من فقط تحویل میدم حتی اگه پاره هم باشه من نمیتونم ببرم و باید با شعبه ای که سفارش دادید تماس بگیرید خلاصه که فرش من کرم رنگ داشت و فرش جدید سفیدرنگ داشت دیگه دیشب رفتیم همون شعبه گفتن عکس فرش خودتون رو بفرستید ببینیم میشه همون فرش اطمینان براتون سفارش بدیم اگرم نشد فرش اتاق بچه ببرید گفتم باشه و فعلا منتطریم تا بهمون اطلاع بدن.


امروز از درد معده و بی خوابی و آرزوی خواب داشتن اشکم در اومد ساعت سه نصفه شب بیدار شدم نخوابیدم تا دو ظهر امروز  ظهر خواستم بخوابم به پهلوی چپ دراز کشیدم نی نی هی محکم لگد میزد انگاری که بهش فشار میومد دیدم تازه معده ام کمی آروم شد و خوابم گرفته بود دیگه گفتم بچه چته بذار بخوابم اروم شد و فقط نیم ساعت تونستم بخوابم.


نمیدونم این خانمهای جینگیلی چطوری ناخن میکارن یک ماهه ناخن کوتاه نکردم حس میکردم کثیفم و مرتب دستامو میشستم حمام کردم بعد ناخن کوتاه کردم واقعا آروم شدم.

برادر شوهرم پیام داد خاطره مامانم چند روزه نیست تو نمیخوایی منو برای شامی یا ناهاری دعوت کنی گفتم اولا که برادرت ظهرها نیست ثانیا مامانت که همیشه در سفره منم که شام و ناهار خونه ی مامانمم پس نمیخوام دعوتت کنم

هدیه ی مادرشوهر

گفته بودم که قراره مادرشوهرم برای هدیه ی گل پسری فرش بخره رفتیم فرش امام رضا و تا عکس فرش رو نشون دادم گفت بله داریم و زود خانمه نشست پشت کامپیوتر و خواست فاکتور ببنده خندم گرفت گفتم حقیقتش چون من و شوهرم فقط موقع خواب میریم خونه زیاد فرش تو ذهنم نیست میشه اول از نزدیک ببینمش  اگه پسند کردیم شما قیمت رو بگو بعد توافق کردیم فاکتور بنویس خندید گفت ببخشید 


فرش همون بود اما نمیدونم چرا حس میکنم فرش من سنگینتر بود فرشم اطمینان بود اما این جدیده فرش پردیسان بود نمیدونم به این دلیله یا نه ...بابام اون موقع فرشم رو دو میلیون یا یک و هفتصد هشتصد خریده بود الان نقدش سه میلیون و هفتصد بود تخفیف نقدی میخورد اما قسطی دو ساله اش با سود ۳۶ درصد پنج میلیون شد مادرشوهرم گفته بود قسطشو میدم اما حس کردم ناراضیه جاری بزرگه گفت خاطره کی قسطشو میده مامان گفته فقط به اندازه ی ۵۰۰ تومان قسط میدم بقیه اش با خودتونه  به شوهرم گفتم کی قسطشو میده گفت مامانم میده اما گفت پیش بقیه نگو بویژه برادر کوچیکم ..حالا نمیدونم مادرشوهرم قسط میده یا وسطش میگه خودتون قسطشو پرداخت کنید توکل میکنم به خدا تا اون پرداخت کنه چون میخواییم به امید خدا بعد از عید وام بگیریم ماشین بخریم .. ان شاءالله امروز فرش رو میارن.


دیشب تقویم رو نگاه میکردم و حساب کردم چند هفته هستم طبق اخرین باری که دکترم حساب کرد امروز ۲۵ هفته و ۶ روزمه یعنی هفته ی اینده که نوبت دکتر دارم برام آمپول رگام مینویسه چون گروه خونی من منفی و شوهرم مثبته ...باید اولِ مهرماه میرفتم بهداشت اما هنوز نرفتم میذارم آمپول رو که گرفتم میرم ..میگم این آمپول رو بهداشت میده یا باید آزاد بخرم؟برای خواهری آزاد گرفتیم رفت بهداشت شهرستان و براش تزریق کردن ...من و دوتا خواهرام گروه خونیمون A- هست برادرام رو نمیدونم...ممنون میشم کسی اطلاعی داره بگه هر چند چون وبلاگمو تغییر دادم و به کسی ادرس ندادم خواننده ی زیادی ندارم.


کل خانواده ی همسرم این هفته رو که تعطیل بود رفتن مسافرت ...دیروز عصر اصفهان بودن و مسیر بعدی تهرانه .

به مامانم میگم همسر حق داشت گفت نمیخوام با جاری بزرگه درارتباط باشی تا کنارش میشینم اینقدر حرف میزنه تا اخرش طرف رو به حرف بیاره و غیبت کسی رو کنن میخوام دیگه کنارش نشینم به بهانه ای ازش فاصله بگیرم چون حس میکنم قبلا آرامشم بیشتر بود که خیلی حرفها رو نمیدونستم .


سرویس گل پسری هم تحویل گرفتیم اما هنوز اتاق رو نچیدم آخه زوده ..دیشب پنجره رو اندازه گرفتم تا خواهری همون پرده ی سفید برفی و کوتوله ها رو بدوزه


سها جان اگه اینجا رو میخونی بگو زنده ای یا به دیدار حق شتافتی  آخه تو تلگرام پیدات نکردم اینستا هم نیستی پس کدوم گوری رفتی عشقم دختر شیرازی جونوم تو کدوم گوری هستی دلوم پی دلته.


روزی چند بار شکمم و پهلوهام و ران رو با روعن بچه و روغن زیتون چرب میکنم از قسمت پهلوم هام و پایین شکمم خط افتاده و داره ترک میخوره تو نت خوندم تا میتونید پوست رو چرب یا مرطوب نگهدارید ...نمیتونم تو حمام بایستم  تا یه کم سر پا باشم  زود پاهام ورم میکنه چهارپایه گذاشتم میشینم ...خونه ی خودم سنگ توالت فرنگی نداشت فعلا یه پلاستیکی خریدیم دیشب دیدم انگار ترک برداشت یه خط افتاده روش به همسر گفتم یعنی اینقدر من سنگین شدم که این صندلی ترک برداشته امروز خودمو وزن میکنم 


بشدت بلند شدن از روی زمین برام عذاب آوره ساعت چهار پنج صبح با لگدهای نی نی بیدار میشم چون سخته بلند بشم آب و کیک و میوه و نان قندی کنارمه و تو تاریکی با نور موبایل چشم بسته میخورم بعدش مصیبتهای دستشویی شروع میشه خدا جونم لطفا کاری کن زودتر استانمون سرد بشه تا بتونم روی تخت توی اتاق خواب بخوابم