خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

زندگی روی دور تند در حال گذره گاهی از خستگی کم میارم گاهی میگم کاش زمان خیلی خیلی خیلی زیاد آهسته بگذره تا از زندگی لذت ببرم 

دخترکم شیطون شده خداشاهده از الآن عشوه های دخترانه رو تو رفتارش میبینم و منی که خودم اهل ناز و عشوه نبودم غرق لذت میشم 

وقتی همسر از سرکار میاد دخترکم اینقدر میگه بابا بابا تا همسر نگاهش میکنه میگه جونم بابا اونم یه لبخند ملیح نشونش میده و زیر چشمی نگاه میکنه ( بخدا نمیدونم اینارو چجوری بلده ) 

بدو بدو میکنه میخوره زمین میگه ماما ماما  مَ اُتاد یعنی من افتادم یه خرگوش داره از صبح که بیدار میشه مثزنه زیر بغلش و راه میره و با قابلمه و قتشق اسباب بازی ها بهش غذا میده بعد کالسکه خرگوش میاره و بازی میکنه 

و امااااا پسرکم نمیدونم کی بزرگ و آقا شده ماشالله بهش ...سردرد داشتم سرم رو بستم چشمام بسته بودن گفت مامان چرا سرت بستی گفتم درد میکنه سکوت کرد و متوجه شدم صدای تلویزیون رو کم کرد آروم با صدای خفه گفت آجی آروم بازی کن مامان سرش درد میکنه یه کم بعد صدای آب اومد چشام یه کم باز کردم دیدم  صندلی ش گذاشته  زیر پاش و داره ظرف میوه ی خودش و آجیش میشوره حتی چاقو و بشقابی که پوست میوه براشون گرفتم هم شست بعد با حوله دستهاش خشک کرد دست آجیش گرفت گفت بریم تو اتاق من بازی کنیم  ..خدااااایا من برای پسرک نمیرممممم


گاهی اوقات هم با آجی دعوا دارن اما زندگی به همین شیرین بازی ها خوشه 



نظرات 2 + ارسال نظر
اعظم 46 چهارشنبه 25 بهمن 1402 ساعت 09:59

سلام خوبی خاطره جون من از خواننده های قدیمی ت هستم
خدا رو شکر که خودت همسرت وبچه های گلت خوب وسلامت هستند در کنارشون شاد و خوشبخت باشید تازه وبت رو پیدا کردم می خونمت

سلام اعظم جان فدات ...ممنونم تا اسمت دیدم یادم اومد و شناختمت

ترانه چهارشنبه 20 دی 1402 ساعت 07:19 https://daftare-zendegiye-man.blogsky.com/

ای جونمم دخمل قرتی

خدا برات حفظشون کنه

فدات عزیزم همینطور دوتا پسر دسته گل خودت رو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد