خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

حاجى تا صبح قرآن به سر گرفت و گناهانش بخشیده شد ، اما کارگرِ خسته بعد از افطار خوابش برد و گناهان امسالش به گناهان سال قبل افزوده شد.
این است اعتقادات مردم سرزمین من.....
مرحوم حسین پناهى

روز نوشت

روزها مثل برق و باد در حال گذر هستن اصلا نمیفهمیم کی به اخرای خردادماه رسیدیم ...

خودمو با آشپزی مشغول میکنم عاشق آشپزی هستم بخاطر مغازه آشپزی نمیکردم اما الآن چون صبحها خلوته راحت میتونم آشپزی کنم و لذت ببرم .پنج شنبه همبرگر خونگی اماده کردم واقعا خوشمزه بود جاتون خالی پنج شنبه اگه حوصله داشتم کالباس درست میکنم فعلا درد پا و دست بیش از حد تحملم رو کم کرده سرگیجه دارم ...از وقتی فهمیدم قندم بالاست مصرف شیرینی رو کم کردم آبمیوه و رانی و بستنی تعطیل شد فقط لواشک میخورم...


هر روز ظهر گل گاوزبان و گل بهارنارنج و پونه رو میریزم توی قوری و دمنوش معطری درست میکنم و میخورم واقعا خوش عطر میشه حتما امتحان کنید ..

خیر سرم گواهی نامه دارم اما اصلا بهم ماشین نمیدن تا رانندگی کنم دارم کارهای تمدید گواهی نامه رو انجام میدم بعدش چندجلسه خصوصی میرم تا ترسم از شلوغی و ترافیک بریزه و کم کم ماهر بشم  

خستگی بیحالی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ماه رمضان

از  این حرف حسین پناهی خیلی خوشم میاد خدا رحمتش کنه .....


جلوی گرسنه های بیچاره در طول سال هر چقدر غذا بخوریم  مشکلی ندارد اما جلوی آن روزه دارانی که خودشان خواسته اند غذا نخورند نباید چیزی بخوریم !!!


ما ظاهرا مسلمان هستیم اما در عمل اصلا مسلمان نیستیم ....روزه نمیگیرم اما محاله روزه خواری کنم  دلیلش هم فقط به خودم مربوطه و اصلا حوصله نصیحت ندارم که بیا روزه بگیر خدا تو قرآن گفته و از این صحبتها....خدا توی قرآن حرفهای زیادی گفته چرا به اونا نباید عمل بشه .


این روزها خیلی سرم شلوغه هم تو مغازه کار میکنم هم گردگیری و نظافت خونه با منه و هم دارم برای خواهرم تزیینات کریستالی درست میکنم اگه حوصله داشتم بعدا عکسشون رو میذارم توی وبلاگم تا ببینید 



مادر

مادرم گوشی اندروید ندارد
ولی همیشه در دسترس ماست 
از بازار هیچ گزینه ای را دانلود نمیکند 
ولی با زنبیل هنوز نان داغ را برای صبحانه تهیه میکند...
محبتش همیشه بروز است 
تب کنم، برایم می میرد 
هرگز بی پاسخم نمیگذارد 
درد دلم را گوش میدهد 
سایلنت نمیکند 
دایورت نمیکند
تا ببیند سردم شده 
لایک نمی کند 
پتو را به رویم می کشد...

مادرم گوشی اندروید ندارد 
تلفن ثابت خانه ی ما به هوای مادرم وصل است هنوز
من بیرون باشم دلشوره دارد 
زنگ میزند...
ساعت آف مرا چک نمیکند 
فقط غر میزند 
که مبادا چشم هایم درد بگیرد...
فالوورهای مادرم
من، خواهر و برادرهایم هستیم...

اینستاگرام ندارد ولی
هنوز دایرکت ما بچه ها با مادرمان همان فضای آشپزخانه است
 و درد دل هایی از جنس مادرانه...
ولی مادرمان چند سالی است خیلی تنهاست
چون ما گوشی مان اندروید است 
بله ما اینترنت داریم 
تلگرام داریم 
واتساپ داریم 
اینستاگرام داریم 
کلا کار داریم
وقت نداریم

یک لحظه صبر کن شده جواب مادر وقتی صدایمان می زند 
چقدر این مادرها مهربانند
مــن در عجبم با چقدر صبر و تواضع و مهر و محبت 
میتوان " مادر " بود...