خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

گل دخترمون بدنیا آمد و خوشحالترینم که دختر هم دارم از الان براش آرزوها دارم و مانع آرزوهای خودش نخواهم شد وقتی صورتش رو به صورتم چسبوندم  پوست نرم و لطیف پسرکم اومد جلوی چشمم خداروشکر کردم که سالمه و دعا کردم عاقبت بخیر بشن.


دکتر اطفال گفته تنفسش رو چک کرده مشکوکه و ممکنه ناراحتی قلبی داشته باشه باید اکو انجام بشه روز سوم که رفتیم آزمایش تیرویید گرفتیم اکو هم انجام دادیم که گفتم یه رگ خیلی خفیف انگار باریکه سه ماه بعد تکرار بشه خیلی پیش میاد اینجور باشه بعد از دو سه ماه تکرار بشه خوب میشه .

دیشب خیلی گریه کردم میترسم گفتم خدایا بچه ی به این کوچکی درد نکشه گناه داره ..خداروشکر آرومه 

پسرم بشدت حسودی می‌کنه چند روز اول چون درد زیادی داشتم مرتب بهش گوشی میدادم و راحت بودم بعد از سه چهار روز دیدم داره به گوشی وابسته میشه و سراغی ازم نمیگیره دیگه با ژلوفن و شیاف درد رو تحمل کردم گوشی ازش گرفتم براش کتاب داستان خوندم شعر خوندم خیلی گریه کرد گوشی می‌خوام اما کوتاه نیومدم و خداروشکر خوب شده 

امروز دخترکم ده روزشه عصر مادرم حمامش میده ازش عکس میگیرم .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.