خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

آتلیه رفتن گل پسری

خیلی وقت بود خواستم پسرم رو برای عکس پاییزی یا یلدا ببرم آتلیه اما امروز و فردا میکردم لباس براش گرفتم به آتلیه ای که قبلا رفتیم زنگ زدم گفتن درحال جابجایی هستیم یه آتلیه تقریبا نزدیک خونه بود مدلهاشو تو پیجش دیدم تماس گرفتم و بعد از اطلاع از قیمت‌های نوبت گرفتیم عصر پسرم رو‌ حمام دادم و یک ساعت بعدش حرکت کردیم از کوچه رد شدیم خوابید نیم ساعت تو ماشین موندیم بیدار نشد رفتیم داخل آتلیه باز بیدار نشد هر کاری کردیم بیدار نشد برگشتیم توی تختش گذاشتمش لباس عوض کردیم دیدم بیدار شده نشسته بای بای می‌کنه ..دوباره شال و کلاه کردیم رفتیم و اینبار باز میخواست بخوابه که هر طوری بود سرگرمش کردیم نخوابه و این بار دردسری داشتیم تا بخنده دندوناش پیدا باشه عکس دندونی هم ازش بگیرم و باز فقط به پشه کشتن میخندید خلاصه عکس کریسمس و دندون و تولد ازش گرفتیم و برگشتیم ..


پسرم خیلی خیلی عرق می‌کنه طوری که گاهی اوقات موهاش اونقدر خیس میشه انگار حمام کرد یا دور یقه تا نزدیک حلقه آستینش از عرق خیس میشه و روزی چند بار لباس عوض میکنم تا سرما نخوره 


تی وی روی میزه و به عقبترین جای ممکن قرارش دادیم و یه کم دیگه تکون بخوره از اونطرف میز میافته و پسر طلا یاد گرفته می‌ره روی نوک انگشت بمونه یا بره کنار میز بایسته و‌تلویزیون رو‌تکون بده و هر بار من از ترس سکته میکنم 


عاشق کباب و کوبیده ست دیگه براش غذا نمیپزم چند روزه غذای سفره بهش میدم مثلا خورشت پختم فلفل و نمک نزدم وقتی پخت سهم پسرم برداشتم بعد فلفل و نمک زدم ..روز جمعه رفتیم بیرون و جگر و گوشت کباب کردیم و اول به اون غذا دادم و با اشتها میخورد میزد به دستم یعنی باز می‌خوام.


از قبل از یلدا میگه ماما  ماما یا ممه ممه و اون لحظه میخوام‌بچلونمش و دو هفته ای میشه بدون کمک وسیله ای سر پا میمونه دستش رو به مبل یا صندلی بادی خودش یا کابینت ه ا میگیره راه می‌ره ..


می‌ره طرف تاب و میگه بابا یا ماما تا تا تا تا یعنی بیایین تابم بدید.


خدایا به بزرگیت قسمت میدم این حس شیرین بارداری و مادر بودن رو نصیب تمام دختران و زنان کن ...آمین




نظرات 1 + ارسال نظر
مینا دوشنبه 22 دی 1399 ساعت 12:39

خدا پسری رو حفظ کنه براتون
بچه ها زیاد عرق می کنن فکر کنم طبیعی باشه. بازم یه سرچ بکنین .با سشوار حرارت ملایم که بچه اذیت نشه و گرماش اذیتش نکنه هم میشه خشکش کنی.
ان شاالله عکس هاش قشنگ بشه و کیف کنید

ممنونم انشاالله ...از سشوار هم می‌ترسه هم بدش میاد تا روشن میکنم میچسبه بهم و گریه می‌کنه قلبش تند تند میزنه..امیدوارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.