خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

35هفته و 1روز

نمیدونم چرا مرتب این هفته های بارداریم تغییر میکنه اول دی ماه دکتر گفت سی و چهار هفته ای دیروز گفت امروز ۳۵ هفته ای بهش گفتم اول برج اینطور گفتی باز حساب کرد گفت نه الان ۳۵ شدی  بعد آمپول برای ریه ی بچه تجویز کرد سه تا با هم دیروز تزریق کردم سه تاش هم امروز غروب میرم گفت میخوام اگه کیسه ی آبت ترکید مشکلی نباشه 


گفت تصمیم گرفتی گفتم نه هنوز و حقیقتش میترسم و در آخر گفتم احتمالا همون سزارین رو انتخاب کنم اما ببرینم بیمارستان دولتی که هم تمیز باشه هم قیمتش مناسبتر باشه و در اخر یه بیمارستان دولتی که خواهرمم اونجا زایمان کرد و بهداشتی بود معرفی کرد گفت فکر کنم هزینه اش با دفترچه تامین  اجتماعی و میل شخصی برای سزارین سه میلیون و ششصد باشه اما باز خودت برو بپرس و اگه بچه بریچ باشه نزدیک دومیلیونه و کلا دولتی ها هم سزارین اورژانسی هم پولی کردن.


قبل از اینکه اسمم رو صدا بزنن و برم پیش دکترم یه مراجعه کننده گفت هفته ی آینده زایمانمه و سزارین میشم گفت به دکتر بگو دستت تنگه یک میلیون و هشتصد میگیره دولتی عملت میکنه به من که اینطور گفت  وقتی به دکتر گفتم و دیدم جواب بالایی رو داد فهمیدم چون بچه اش بریچ بود اینو بهش گفته.


دیروز وزنم کرد نزدیک هفتاد و سه کیلو  بودم گفت فعلا برات سونو نمی نویسم تا بیست و هشتم مهلت داری فکراتو کنی و تصمیم بگیری و بعد بیا تا برات نوبت بزنم و بهت نامه بدم گفتم باشه.


گفت دراز بکش صدای قلبش رو گوش بدی و چک کنم بعد گفتم دکتر ببین سمت راست نافم کدوم قسمتشه سفت میشه تا دستامو میزارم میزنه زیر دستم بعد نگاه کرد گفت باسنشه


گفت صدات گرفته هنوز خوب نشدی گفتم والا خوب شدم همسر محترم باز منتقل کرد و برام داروی سرماخوردگی نوشت همون دیشب اثر کرد آبریزش بینی کمتر شد اما همین خلط گلو کلافه ام میکنه.


قراره جمعه همسر محترم اتاقش رو بچینه دارم ستاره نمدی میدوزم و دراز کشیدم چشمام باز نمیشن اما باید هر چی زودتر تا جایی که میتونم کارهامو انجام بدم ... دیشب به همسر گفتم هوس کتلت کردم گوشت چرخ شده مون تمام شده و حقیقتش روم نمیشه به مامانم بگم جمعه هر طوری شد درست میکنم امروز پیام داد خاطره به مامانم گفتم برای شام کتلت بپزه میریم اونطرف گفتم مرسی و دست مامانت درد نکنه. هوس کله پاچه کردم مادرشوهرم جمعه دعوت بودن خونه ی فامیلاشون و کله پاچه خوردن احتمالا یکی بخرم بدم مادر بپزه برام...مادرشوهرم قبلا  گفت من نه تمیز میکنم نه میپزم  ...


عصر میخوام نوبت آتلیه بگیرم و بریم برای عکاسی بارداری چند تا عکس یادگاری بگیرم. اینجا عکس 16×21رو سی و هشت هزار حساب میکنن و شاسی که کمی از برگه ی اچار بزرگتره هم بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ گفت دقیقا یادم نیست کدوم قیمته...گفت اتلیه در فضای باز وردیش بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومانه و اگه کلیپ هم بخوایی دقیقه ای ۲۵۰ حساب میشه مگر ۵ دقیقه بخوایی و کمتر حساب کنمگفتم من فقط چند تا عکس میخوام .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.