خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

نُه ماهگی

امسال ما هم دو شب یلدا گرفتیم شب اول خونه ی مادرشوهرم بودیم شب دوم خونه ی من بودیم ..پارسال خانواده ی شوهرم هیچی نخریدن گفتن هر کسی استوری گذاشت میریم اونجا تو گروه دوستام عیبتشون رو کردم و خدا خواست منو ضایع کنه امسال همه چی تهیه کردن خانواده ی شوهرم این رسم رو ندارن میوه جلو کسی بذارن مثلا میگن فلانی میوه میخوری برات بیارم حالا اگه مهمان پررو باشه میگه بیار اگرم خجالتی باشه میگه نه ممنونم خلاصه یلدای اونا با یلدای ما متفاوته.

 برای یلدای اصلی که تو خونه ی من گرفتیم انار دون کردم میوه هم به سیخ چوبی زدم تخمه و پفک هم داشتیم باسلوق و ژله هم خونه ی مامانم اماده کردم نان پنجره ای هم موادشو آماده کردم خواهرم سرخ کرد خواستم کیک بپزم همسرجان گفت نمیخواد اذیت میشی و از بیرون مدل هندوانه خرید خانواده ی من اومدن خواهرشوهرم سرکار بود مادرشوهرمم گفت سرم درد میکنه نمیتونم بیام تا ساعت یک و ربع نیمه شب گفتیم و خندیدیم البته واقعا کمر درد و لگن درد بدی گرفته بودم حس میکردم فلجم دیگه ظرفها رو خواهرم شست وقتی مهمانها رفتن تا ساعت دو و نیم بیدار موندم ظرفهارو خشک کردن تو کابینت چیدم بعدش خوابیدم و فرداش نمیتونم از درد قدم بردارم و تا ساعت چهار عصر دراز کشیدم 


دیروز نوبت دکتر داشتم ازمایش کبدیم مشکلی نداشت به دکتر گفتم احتمالا طبیعی زایمان کنم گفت آفرین به این شهامت گفتم البته ۵۰_۵۰ ست گفت حالا که دو دل هستی ما فرض رو روی طبیعی میذاریم چون بچه از الان درشته و تو هم تغذیه ات خوبه پس دیگه مولتی ویتامین نخور واگه سزارین کنی دهم یا دوازدهم بهمن و اگر طبیعی باشی تا بیست بهمن حالا شاید یکی دو روز عقب و جلو بشه زایمان میکنی گفت خاطره تپلی تر شدی لُپ در اوردی


گفت طبق هر سونو گرافی ای تاریخ زایمانت فرق داره اما دقیقترش سونوی یازده هفتگیه که الان ۳۴ هفته ای یعنی روز دوشنبه میشی سی و چهار هفته و یک روز ...و در کل خودتو با این هفته ها گیج نکن فقط بدون توی نُه ماهگی هستی و ماه آخر خیلی رعایت کن 



خداروشکر برادر بزرگه ی همسر با زن و بچه هاش روز شنبه صبح رفت دُبی و همسر داره خداروشکر میکنه از یک طرف راحت شده  و برادر کوچیکه هم هر روز عاشق میشه و به همسر میگه بیا برو خواستگاری باز یک ساعت بعد میگه نه من همون نامزدمو میخوام 


پا دردم خیلی کم شده اما مچ دستم یهو میگیره و بی حس میشه طوری که هر چیزی تو دستم باشه میافته دکترم گفت طبیعیه و گفت خودم هم برای یکی از بارداریام اینطور شده بودم .


ب ن : دکترم گفت چون خیلی گرمته میتونی عرق کاسنی بخوری دیروز رفتیم عطاری تا بخریم فروشنده یه مرد سن بالا بود تا منو دید گفت چربی داری گفتم آزمایش دادم رفع شده گفت احتمال زیاد بچه زردی داشته باشه عرق کاسنی با عرق بیدمشک مخلوط کن بخور هم خنک بشی هم شیرت زیاد بشه هم بچه زردی نداشته باشه ..گفتم اول میپرسم اگه گفتن مشکلی نیست میام میخرم .


نظرات 4 + ارسال نظر
ترانه پنج‌شنبه 5 دی 1398 ساعت 02:03 https://daftare-zendegiye-man.blogsky.com/

چه وقت مهمونی دادن بود بچه؟؟ایشالا بعد دنیا اومدنش مهمونی میدی دیگه.حواست به خودت باشه.

منم هر دو بچه هام زردی داشتن.دکتر گفته بود زردی به خاطر اختلاف خون پدر و مادره.من اُ هستم و لارنس ب.بچه ها هم اُ هستن و چون ب غالبه,ترکیب خودن دچار مشکل میشه.البته این یه موردش بودا.دلیلهای خونیه دیگه ای هم داره

عمرا دیگه مهمونی بدم یا زیاد کار کنم
اره بخاطر اختلاف خونی پدر و مادره میدونم بچه ی منم داره چون من آ منفی هستم و همسر آ مثبت ..فقط خدا کنه فاویسمی نباشه دلم باقالی میخواد پسرخواهرم فاویسمی هست نمیدونم از کدوم طرف زن رو گرفت تا حالا تو فامیلمون نداشتیم فکر کنم از طرفم خانواده پدریش گرفت

حمیده چهارشنبه 4 دی 1398 ساعت 17:04

سلام.من چندوقتیه خاموش میخونمت.ایشالا که به سلامتی فارغ میشی.عزیزم من سه تا بچه دارم و سه دفعه هم سزارین شدم!از بس که از طبیعی زاییدن میترسم،هر سه هم بی حسی نخاعی بوده که الان واقعا کمردرد دارم ولی اونموقع که تازه زایمان کردی درد چندانی نداره ولی واقعا دکتر خوب خیییلی مهمه.دکترم موقع بچه دوم و سوم یه آقای مسنی بودن که واقعا کارشون عالی بود.
در مورد زردی نوزاد بیشتر مربوط به ناسازگاری خون مادر و جنین هست ولی واقعا مهمه که روزهای اول نوزاد حسابی شیر بخوره و شکمش کار کنه تا زردی دفع بشه شما چند روز مونده به زایمان کاهو و سوپ بخور تا شیرت هم روون باشه و سنگین نباشه.نوزاد فقط باید شیر بخوره.نگران نباش خدا کمک می‌کنه.

سلام گلم خوش اومدی.
منم میخوام بعد از زایمانم باز برگردم سرکارم و همش سرپا هستم..خواهرمم سزارینی بوده و کمر درد گرفته .

میدونم اگه بچه گروه خونیش با مادر متفاوت باشه زردی میگیره و احتمال فاویسم بودنش زیاده ..از راهنماییت ممنونم حتما کاهو و سوپ میخورم

سحر سه‌شنبه 3 دی 1398 ساعت 02:51 http://delgirams.blogfa.com

سلام خاطره جان تا جایی که من میدونم و دکتر دخترم میگفت زردی هیچ ربطی به تغذیه تو بارداری نداره.

سلام عزیزم
والا دکتر خودم چیزی نگفت اما عطاری اینو بهم گفت...البته تو نی نی سایت خوندم مصرف زیاد هویج ماه آخر بارداری باعث زردی میشه

فرزانه دوشنبه 2 دی 1398 ساعت 10:45 http://khaterateroozane4579.blogfa.com/

آفرین به تو دختر کدبانو. خیلیه توی این شرایط این همه کار کردی ولی دیگه خودت را خسته نکن
و آفرین که شهامت زایمان طبیعی را پیدا کردی.
راستی ماما توی کلاس میگفت اگر کسی اونقدر میترسه که میخواد سزارین کنه بهتره که بجاش به روش اپیدورال زایمان کنه
یعنی بی حسی از کمر
البته گفت این روش هم عوارض خودش را داره ولی به نسبت سزارین خیلی بهتره چون دیگه جراحی نداره و برش نمیخوری
دخترعمه خودم اپیدورال کرد و میگفت هیچ دردی نداشتم و کلی هم خوشحال و خندان بودم و هیچی حس نکردم به منم توصیه میکرد که همین کارو بکنم اما وقتی ماما گفت عوارض بی حسی بالاخره روی جنین هم اثر میذاره دیگه مصمم شدم که به همون روش کاملا طبیعی زایمان کنم و دردش را بکشم

فدای تو عزیزم البته تو خیلی از من زرنگتری

هنوز صد درصد نیست طبیعی رو انتخاب کنم
اتفاقا منم تو دهنم بود اپیدورال رو انتخاب کنم و یا زایمان توی آب اما اول باید ببینم تو استان ما زایمان توی آب چجوریه بیمارستان دولتی که فقط روشش رو داره و کسی تو آب تا حالا نرفت ..

به دکترم گفتم هر جا زایمان کردم میخوام خودت دکترم باشی چون خیلی تمیز بخیه میزنی

از الان بجای تو از درد کم آوردم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.