خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خریدهای من

روز سه شنبه که حالم بد شد با خواهری رفتیم مطب دکتر تا نسخه رو تغییر بده خیابون بعدیِ مطب پاساژ سیسمونیه که من فکر میکردم نسبت به جاهای دیگه ارزونتره رفتیم اونجا چون نمیتونستم زیاد راه برم وگرنه اگه حالم خوب بود تمام سیسمونی فروشی های مرکز شهر رو میگشتم لباسهای سرهمی قشنگی داشتن که از ۹۰ هزار به بالا بودن و تخفیف که اصلا نمیدادن سه ماه دیگه وقت دارم و فعلا نخریدم تا بار جدیدتر و زیباتر بیارن


یه حسابی دارم اخرین بارفکر کنم فروردین ازش موجودی گرفتم ۵۰ تومان داشت هر وقت پولی جمع میکردم یا وسیله ای میخریدم برای خودم تو اون حساب پس انداز میکردم  برای آینده و روز مبادا ،،،، یه پتو بچه دیدم خوشم اومد خریدمش به زووووور تا دو هزار تومان تخفیف داد بعدش فهمیدم گرونتر از همه جا خریدم بعد مغازه کناری هم آویز گهواره خریدم کارت کشیدم دیدم هنوز مثل اینکه خالی نشده به فروشنده گفتم آقا لطفا یه موجودی بگیرید چون پیامک برام نمیاد در کمال تعجب دیدم کل موجودی کارت بالای یک میلیون بود  دیگه حوله ی حمام و به زور خواهری و مامانم  کالسکه و ساک لباسی خریدم ما مانم گفت بخوایی بیایی تا پیش ما بچه رو میخوایی چکار کنی تا در رو قفل کنی دزد گیر رو بزنی پس کالسکه واقعا نیازه 

روروئک نخریدم یه پارچه روکش خریدم تا با کالسکه ست بشه روروئک بچه ی  خواهرمو میارم کریر هم نخریدم چون جایی نمیرم ساک حمل نوزاد رو از خواهرم میگیرم بعد از فروشگاهی که من فکر میکردم گرون میده در صورتی که واقعا قیمتهاش کمتر بود یه چند تا چیز کوچیک خریدم مثل زیرانداز، روغن و لوسیون بچه ،کهنه ی بهداشتی برای خشک کردن (خواهری میگه باید یک بسته ی دیگه بخری چون نیازت میشه )  ، جوراب ، شیشه شیر، خواستم پاپوش بخرم نداشت گفت بعد از اربعین بار میاریم 

کهنه ی بهداشتی خارجی از دونه ای بیست هزارتومان شروع میشد من ایرانی خریدم هم نرم بود هم کیفیت خوبی داشت چون برای بچه ی خواهرم قبلا خریده بودم.کالسکه هم مارک دلیجان خریدم 

به خواهرم گفتم من پیش شوهرم  میگم شما خریدین کسی از این کارت من خبر نداره جایی لو ندیدن گفت باشه مامانم اصرار داره پولش رو بده گفتم مامان اگه حالم خوب بود از محالات بود بذارم شما خرید کنید دوباره میرم وسیله میارم تو مغازه میفروشم کارتمو پر میکنم نگران نباش 


در آخر باید بگم مامانم حق داشت دخترونه بخره هر جا میرفتم وسایل دخترونه و پسرونه یکی بودن مثلا حوله ی حمام اینقدر گشتم تا بقول فروشنده و چند تا خانم که مشتری بودن پسرونه خریدم اما بنظر خودم دخترونه ست چون مژه داره آویز گهواره گفتن فرقی نداره اما باز بنظرم پسرونه متفاوته


ما رسم داریم بعنوان جهیزیه فقط یه فرش به دختر میدیم بقیه اش با پسره شوهرم دستش خالی بود مادرشوهرم یه جفت فرش که از قبل داشت بهمون داد برای اتاق خوابها و تا من استراحت بود آقای همسر لطف کردن فرشهای اتاق خواب رو آوردن تو پذیرایی پهن کردن میگه خونه سرامیکه ممکنه پات لیز بخوره بیافتی کسی هم خونه ما نمیاد حالا وارد خونه میشم حس میکنم تو خونه شهرستانیمونم چون فرشهای اونجا هم زرشکیه


مادر شوهرم گفت بعنوان کادوی بچه ۵۰۰هزار پول میدم وقتی دید مامانم همه چیزخرید و کلی کمکمون میکنه گفت فرش اتاق بچه رو من میگیرم چون میدونستم از اون فرش کوچیکها میگیره زود گفتم خاله دستت درد نکنه نُه متری بخر  دو روز بعدش شوهرم گفت به مامانم بگیم بجای فرش بچه جفت فرشمون بخره برای پذیرایی قبول کردم و مامانش گفت من میخوام از فرش امام رضا قسطی بردارم اگه فرش رو داشته باشن براتون میخرم ....خدا کنه داشته باشن یا بشه سفارش داد برامون بیارن

پست بالا عکس وسایلی هست که خریدم 


ب ن: منظورم از اینکه گفتم فقط یه فرش برای جهیزیه میدیم این بود که دو سه تا فرش نمیدم وسایلی مثل کولر یخچال و تی وی با داماده و باقی وسیله ها با عروس


نظرات 2 + ارسال نظر
فرزانه سه‌شنبه 30 مهر 1398 ساعت 09:48 http://khaterateroozane4579.blogfa.com/

آهان حالا شد
منو بگو خیال کردم کلا جهاز با داماده

من درست توضیح نداده بودم

فرزانه دوشنبه 29 مهر 1398 ساعت 08:46 http://khaterateroozane4579.blogfa.com/

چقدر خوبه رسم جهیزیه تون
حالا توی اصفهان برعکسه . کل وسایل را بجز فرش و تلویزیون باید عروس بیاره
تازه اونم جهازهای خیلی سنگین

ما هم رسم جهیزیه داریم منظورم رو درست ننوشتم منظورم این بود فقط یه فرش میبریم مثلا اگه خونه چهارتا فرش اندازه اش باشه عروس فقط یک فرش میبره سه تای دیگه با پسره ...برای من شوهرم تی وی و کولر و یخچال خرید بقیه اش همه با من بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.