خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

بارداری

دکتر بهم گفته بود تنبلی تخمدان داری و باید دارو استفاده کنی اسفند و فروردین دارو استفاده کردم و بهم گفت اردیبهشت اگه باردار نشدی که مطمعنم نمیشی اما توکل به خدا شاید شدی اگه خواستی با همسرت صحبت کن و بیا تا برای آی یو آی اقدام کنی اینو که گفت ترسیدم آزمایشهای زیادی داده بودم همسرم مشکلی نداشت مشکل از من بود یادمه اون روز از درِ مطب زدم بیرون شماره ی پرنیان رو گرفتم فقط اون میتونست اون لحظه آرومم کنه چند بار زنگ زدم جواب نداد بدون مقصد تو خیابون راه میرفتم عینک افتابی زده بودم تا کسی اشکهامو نبینه وقتی به خودم اومدم که کلی از مسیر اصلیم دور شده بودم با ناامیدی رفتم داروخانه و داروهام رو گرفتم به آسمون نگاه کردم گفتم تا تو نخوایی برگی از درخت نمیافته پس فقط به خودت توکل میکنم


ماه رمضان بود هوا بشدت گرم بود تشنگی داشتم هلاک میشدم وقتی عصبی و ناراحت بشم بیشتر تشنه ام میشه اما آب نخوردم بطری آب رو توی دستم جابجا کردم تا خنکیش به پوستم بخوره  ترسیدم کسی از جلو بیاد و روزه باشه و دلش آب یخ بخواد 


همسرم که اومد دنبالم دید صدام گرفته و بی حوصله هستم گفت چیزی شده دکتر چی گفت جرات نکردم چیزی بگم گفتم هیچ دارو داد گفت ممکنه ماه بعد باردار بشی ممکنه یک سال دیگه بشی و توکل به خدا کن همسرم دستمو گرفت گفت خاطره گور پدرِ بچه بهش فکر نکن اگه اون نخواد هیچ جوری نمیشه اگرم بخواد کسی نمیتونه جلوش رو بگیره


اردیبهشت گذشت وارد خرداد شدیم خیلی صورتم لاغر شده بود هر کسی میومد مغازه میگفت چرا این طوری شدی اصلا رنگ به رو نداری معده درد بدی هم برای اولین بار گرفته بودم زن همسایه اومد مغازه ناراحت بود گفت باردارم میخوام سقط کنم تو دلم گفتم خدایا حکمتت چیه من منتطرم باردار بشم و این زن داره گریه میکنه بچه نمیخوام بعد بهم گفت چته گفتم معده درد دارم زیر شکمم تیر میکشه گفت بارداری گفتم نه بابا گفت بخدا بارداری معدره درد از علایم بارداریه


شام خونه ی خواهر شوهرم بودیم از معده درد خم شده بودم بهم گفت مگه بارداری گفتم نه چطور گفت هم صورتت لاغر شده هم معده درد داری و هم اشتهات زیاد شده گفت دیشبم خونه ی مامانم نگات میکردم شک کردم انگار سیر نمیشدی گفتم آره هر چی میخورم سیر نمیشم اما زیر دلم بیش از حد درد داره حس میکنم الآن خون با شدت ازم خارج میشه و فکر کنم از علایم ماهانه باشه دیگه چیزی نگفت


از بهمن ماه یه بی بی چک داشتم فردا صبح زود بلند شدم و زدم دیدم دو تا خط افتاد باورم نمیشد رفتم بتا دادم جوابش منفی بود تو نی نی سایت خوندم گفتن ممکنه جواب اشتباه بشه باز بی بی چک خریدم فرداش زدم باز دو خط شد به خواهرم نشون دادم گفت بتا منفی بود شاید بی بی چکها تازیخشون گذشته خودش از آزمایشگاهشون یکی آورد گفت آزمایشگاهها این مارک رو قبول دارن زدم اونم دو خط شد گفت برو باز بتا بده گفتم عمرا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.