خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

ماه رمضان

از  این حرف حسین پناهی خیلی خوشم میاد خدا رحمتش کنه .....


جلوی گرسنه های بیچاره در طول سال هر چقدر غذا بخوریم  مشکلی ندارد اما جلوی آن روزه دارانی که خودشان خواسته اند غذا نخورند نباید چیزی بخوریم !!!


ما ظاهرا مسلمان هستیم اما در عمل اصلا مسلمان نیستیم ....روزه نمیگیرم اما محاله روزه خواری کنم  دلیلش هم فقط به خودم مربوطه و اصلا حوصله نصیحت ندارم که بیا روزه بگیر خدا تو قرآن گفته و از این صحبتها....خدا توی قرآن حرفهای زیادی گفته چرا به اونا نباید عمل بشه .


این روزها خیلی سرم شلوغه هم تو مغازه کار میکنم هم گردگیری و نظافت خونه با منه و هم دارم برای خواهرم تزیینات کریستالی درست میکنم اگه حوصله داشتم بعدا عکسشون رو میذارم توی وبلاگم تا ببینید 



مادر

مادرم گوشی اندروید ندارد
ولی همیشه در دسترس ماست 
از بازار هیچ گزینه ای را دانلود نمیکند 
ولی با زنبیل هنوز نان داغ را برای صبحانه تهیه میکند...
محبتش همیشه بروز است 
تب کنم، برایم می میرد 
هرگز بی پاسخم نمیگذارد 
درد دلم را گوش میدهد 
سایلنت نمیکند 
دایورت نمیکند
تا ببیند سردم شده 
لایک نمی کند 
پتو را به رویم می کشد...

مادرم گوشی اندروید ندارد 
تلفن ثابت خانه ی ما به هوای مادرم وصل است هنوز
من بیرون باشم دلشوره دارد 
زنگ میزند...
ساعت آف مرا چک نمیکند 
فقط غر میزند 
که مبادا چشم هایم درد بگیرد...
فالوورهای مادرم
من، خواهر و برادرهایم هستیم...

اینستاگرام ندارد ولی
هنوز دایرکت ما بچه ها با مادرمان همان فضای آشپزخانه است
 و درد دل هایی از جنس مادرانه...
ولی مادرمان چند سالی است خیلی تنهاست
چون ما گوشی مان اندروید است 
بله ما اینترنت داریم 
تلگرام داریم 
واتساپ داریم 
اینستاگرام داریم 
کلا کار داریم
وقت نداریم

یک لحظه صبر کن شده جواب مادر وقتی صدایمان می زند 
چقدر این مادرها مهربانند
مــن در عجبم با چقدر صبر و تواضع و مهر و محبت 
میتوان " مادر " بود...

بی حوصله ام

عید مبعث مبارک ....انشالله عیدی خوبی از پیامبر بگیرین منم دعا کنید .

به یک دلیل مسخره تلگرام رو دلیت اکانت کردم قرار بود شب باز وارد تلگرام بشم اما الآن که فکرش رو میکنم میبینم فعلا فقط به تنهایی نیاز دارم .روحم خسته ست باید یه کاری کنم اما چه کاری رو نمیدونم 


تو آینه به خودم نگاه کردم دیدم چقدر رنگ پریده و زشت شدم از جام پریدم و رفتم آرایشگاه ....واقعا روحیه ام با یه آرایشگاه ساده بهتر شد ..تا دلم میگیره صلوات میفرستم ..لیلا خواهر زهرا بهم گفت زیاد صلوات بفرست منم به حرفش گوش دادم ..دارم هر روز سوره حشر رو میخونم به نیت عاقبت بخیر شدن و بدست آوردن آرامش.


اشتهام بیش از حد کم شده اصلا حوصله ی کسی رو ندارم دلم میخواد فقط دراز بکشم و تنها باشم 

خدایا میدانم که میبینی پس مرا دریاب ..........

حالم خوب است اما

پایانی برای قصه ها نیست؛


نه بره ها گرگ میشوند ونه گرگ ها سیر...


خسته ام از جنس قلابی آدمها,


دار میزنم خاطرات کسی را که مرا دور زد...


حالم خوب است اما...


گذشته ام درد میکند...

یا ضامن آهو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.