خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

خوشبختی از آن من میشود

از زندگیم مینویسم...از شادی ها و غم هام ....

حسادت

دندون درد فوق العاده شدیدی دارم حوصله ی خودمم ندارم چه برسه به بچه ها ...دخترم بالش من و خودش میاره میگه دوتا رو روی پا بذار تا بیام بخوابم پسرم میگه چرا اول آجی بیاد امشب اول من رو بخوابون 

نیم ساعت دخترک رو تکون دادم نخوابید دیگه عصبانی شدم هی تکون میخوره میشینه صحبت میکنه و نمی‌خوابه گیج خوابه هاااا اما مقاومت میکنه به پسرم میگم تو سرت روی پاهام بذار بخواب میگه اصلا کنارت میخوابم 

این هم از دردسرهای هرررررر شب من برای خواباندن بچه ها