این روزها در حال سپری کردن هفته ی ۲۴ بارداری ام و برای انجام کارها زود نفسم بند میاد این بار سنگین شدن خودم رو حس میکنم هفتاد کیلو شدم
بسختی و بعد از گشتن زیااااد تونستیم آمپول رگام رو پیدا کنیم و جدیدا تو هفته ی ۲۷ هم اجباری شده مادر باید اکوی قلب بده تا ببینن مشکل قلبی نداشته باشه.
مشغول دوخت عروسک نمدی هستم گل پسر نمیذازه و پشیمون شدم یکی دو تا بیشتر نمیدوزم و زود همه چی جمع میکنم .
باید قبل از زایمان کلی سبزی برای قورمه سرخ کنم و پیاز نگینی نیمه سرخ هم تو فریزر آماده کنم تا بعدها راحت باشم
پسرکم این روزها هم شیطون شده و هم خوردنی و شیرین ...مثل طوطی همه چی رو تکرار میکنه هر روز اسپری چند منظوره و یه تکه پارچه برمیداره مثلاً تمیزکاری میکنه بعد میگه مامانم جارو برقی بیار اون لحظه میخوام قورتش بدم ...برای دخترکم هنوز اسمی انتخاب نکردم و بین چند تا اسم موندم .