خواهش میکنم از گذشته و یا از اولین وبلاگم نپرسید ..دومین وبلاگم همین اسم ولی در پرشین بلاگه .
فکر کنم سال ۹۳ یا ۹۴ این وبلاگ رو ساختم اون موقع میخواستم به هر قیمتی شده خوشبختی رو حس کنم و این اسم رو برای وبلاگم انتخاب کردم الان سال ۹۷ هست و خداروشکر خوشبختی رو احساس میکنم
.
.
.
.
.
.
خوشبختی از آن من شده است ........
ادامه...
یه لحظه شوکه شدم دیدم نوشتی بارداری خاطره جان! فکر کردم وبلاگ را اشتباه اومدم ولی به نظرم اگه قصد داشتی دو تا بچه داشته باشی الان بهترین زمانه ! هر چی اختلاف سنی کمتر باشه بهتره ! بهت تبریک میگم بخاطر شهامتت ! من که اصلا حتی نمیتونم به بچه دوم فکر کنم با این شرایط مملکت! الهی قدمش خیر باشه براتون
نه درست اومدی شرایط مملکت رو که نمیتوانیم درست کنیم من یکی مهاجرت هم نمیتونم کنم پس حداقل بفکر بچه ام باشم تنهایی نکشه از تک فرزندی بدم میاد و راستش میترسم ...از وقتی برادرم فوت شده میترسم فدات
عزیزم مبارکههههه میفهمت، اینکه عذاب وجدان داری ولی سخت نگیر به خودت، وقتی دوسال دیگه دنبال هم میدون و از ته دل میخندن و جیغ میکشن ، تو هم عشق عالم رو خواهی کرد بانو جان درضمن هیچکس قرار نیست توی دلت جای اون یکی رو بگیره، قراره دلت به اندازه دوتاییشون بزرگ بشه حسابی لذتش رو ببر از این لحظات و حاسبی با بزرگه صحبت کن و آمادش کن، نگو کوچیکه به قدر خودش میفهمه،پسر بزگه من هم تقریبا هم سن بچه شما بودسر دومی و وقتی برادرش دنیا اومد میدونست که چی قراره بشه و ما اصلا بدخلقی و حسادت و... نداشتیم
ممنونم تمشک جان.چقدر کامنتت به دلم نشست آرومم کرد منم باید از الان پسرم رو آماده کنم.
مبارکه عزیزم قدمش پر خیر باشه براتون اگه بچه ی دوم میخواستین که خوب خیلیم خوبه هر چی اختلاف سنی شون کمتر باشه برای خودشون بهتره. شاید به شما یکی دو سالی سخت بگذره ولی به جاش باهم بزرگ میشن و هم بازی. بچه دومم هم حسابی جای خودشو تو دلت باز میکنه نگران نباش به خودت روحیه بده و حواست به خودت باشه الان هم شما تغییرات هورمونی داری (که خب اثر داره توی روحیه ت اگه بهش آگاه باشی راحتتر این دوران میگذرونی) .هم پسرک داره وارد مرحله جدیدی میشه که شاید یکم لجباز و بازیگوش بشه که هر دو نرماله فقط هم از دوران بارداری خودت لذت ببر هم پسرک از کودکیش . این روزها با همه ی سختی هاش شیرینن و دیگه تکرار نمیشن. پس بجای نگران بودن از آینده ای که مشخص نیست از حال لذت ببر.
ممنونم مینا جاناره کلا من و همسر از تک فرزندی بدمون میاد اما الان اصلا فکرشو نمیکردم باردار بشم پسرکم چون شیرم کم شده نق میزنه دفعات شیر دادن رو کم کردم تا از شیر بگیرمش و عذاب وجدان رهام نمیکنه. همسرم هم حرف شما رو میزنم و میگه بهتره با هم بازی میکنن و پسر کوچولو تنها نیست
اگر بچه دیگه ایی در کل می خواستین داشته باشین که خیلی خوبه پسرک کوچولو تنها نمی مونه چرا عذاب وجدان آخه عزیزم؟ مگه پدر و مادرهای ما چند تا بچه نداشتن؟ همه انگشتهای یک دست عزیزند. کم کم اوضاع رو به راه میشه خیلی مبارک باشه
من عاشق بچه هستم و تک فرزندی رو قبول ندارم .نمیدونم چطور بگم دوست دارم تمام وجودم فقط مال پسرم باشه ممنونم عزیزم
این حس کاملا طبیعیه و بعد از دنیا اومدن نی نیت کاملا ملموس می شه برات بدون اینکه از میزان محبتت به پسرت کم شده باشه بچه دوم رو هم به همون میزان دوست خواهی داشت
خیلی زیاد ناراحتم شیرم خیلی کم شده بشدت بهم وابسته ست و نق میزنم غذا نمیخوره سردرگمم
یه لحظه شوکه شدم دیدم نوشتی بارداری خاطره جان!
فکر کردم وبلاگ را اشتباه اومدم
ولی به نظرم اگه قصد داشتی دو تا بچه داشته باشی الان بهترین زمانه ! هر چی اختلاف سنی کمتر باشه بهتره !
بهت تبریک میگم بخاطر شهامتت ! من که اصلا حتی نمیتونم به بچه دوم فکر کنم با این شرایط مملکت!
الهی قدمش خیر باشه براتون
نه درست اومدی
شرایط مملکت رو که نمیتوانیم درست کنیم من یکی مهاجرت هم نمیتونم کنم پس حداقل بفکر بچه ام باشم تنهایی نکشه از تک فرزندی بدم میاد و راستش میترسم ...از وقتی برادرم فوت شده میترسم
فدات
عزیزم
مبارکههههه
میفهمت، اینکه عذاب وجدان داری ولی سخت نگیر به خودت، وقتی دوسال دیگه دنبال هم میدون و از ته دل میخندن و جیغ میکشن ، تو هم عشق عالم رو خواهی کرد بانو جان
درضمن هیچکس قرار نیست توی دلت جای اون یکی رو بگیره، قراره دلت به اندازه دوتاییشون بزرگ بشه
حسابی لذتش رو ببر از این لحظات و حاسبی با بزرگه صحبت کن و آمادش کن، نگو کوچیکه به قدر خودش میفهمه،پسر بزگه من هم تقریبا هم سن بچه شما بودسر دومی و وقتی برادرش دنیا اومد میدونست که چی قراره بشه و ما اصلا بدخلقی و حسادت و... نداشتیم
ممنونم تمشک جان.چقدر کامنتت به دلم نشست آرومم کرد منم باید از الان پسرم رو آماده کنم.
مبارکه عزیزم قدمش پر خیر باشه براتون
اگه بچه ی دوم میخواستین که خوب خیلیم خوبه هر چی اختلاف سنی شون کمتر باشه برای خودشون بهتره.
شاید به شما یکی دو سالی سخت بگذره ولی به جاش باهم بزرگ میشن و هم بازی.
بچه دومم هم حسابی جای خودشو تو دلت باز میکنه نگران نباش
به خودت روحیه بده و حواست به خودت باشه الان هم شما تغییرات هورمونی داری (که خب اثر داره توی روحیه ت اگه بهش آگاه باشی راحتتر این دوران میگذرونی) .هم پسرک داره وارد مرحله جدیدی میشه که شاید یکم لجباز و بازیگوش بشه که هر دو نرماله فقط هم از دوران بارداری خودت لذت ببر هم پسرک از کودکیش . این روزها با همه ی سختی هاش شیرینن و دیگه تکرار نمیشن. پس بجای نگران بودن از آینده ای که مشخص نیست از حال لذت ببر.
ممنونم مینا جاناره کلا من و همسر از تک فرزندی بدمون میاد اما الان اصلا فکرشو نمیکردم باردار بشم پسرکم چون شیرم کم شده نق میزنه دفعات شیر دادن رو کم کردم تا از شیر بگیرمش و عذاب وجدان رهام نمیکنه.
همسرم هم حرف شما رو میزنم و میگه بهتره با هم بازی میکنن و پسر کوچولو تنها نیست
اگر بچه دیگه ایی در کل می خواستین داشته باشین که خیلی خوبه
پسرک کوچولو تنها نمی مونه
چرا عذاب وجدان آخه عزیزم؟ مگه پدر و مادرهای ما چند تا بچه نداشتن؟ همه انگشتهای یک دست عزیزند. کم کم اوضاع رو به راه میشه
خیلی مبارک باشه
من عاشق بچه هستم و تک فرزندی رو قبول ندارم .نمیدونم چطور بگم دوست دارم تمام وجودم فقط مال پسرم باشه
ممنونم عزیزم
این حس کاملا طبیعیه
و بعد از دنیا اومدن نی نیت کاملا ملموس می شه برات
بدون اینکه از میزان محبتت به پسرت کم شده باشه
بچه دوم رو هم به همون میزان دوست خواهی داشت
خیلی زیاد ناراحتم شیرم خیلی کم شده بشدت بهم وابسته ست و نق میزنم غذا نمیخوره سردرگمم