هوا خیلی گرمه و بخاطر بارداری گاهی بیش از حد گرمم میشه و بخاطر کمخونی و سردرد گاهی بیش از حد سردمه
رختخواب تو پذیرایی پهن کردم کولر هم روی خنک ترین درجه گذاشتم پرده ی پذیرایی رو کشیدم تا گرما کمتر بشه در اتاقها رو بستم تا پذیرایی خنکتر بشه پسر کوچولو غذا میوه و شیر نی دار خورد با وسایل آرایشی من بازی کرد لاک دستش دادم و روی پام خوابوندمش و الان با آرامش دراز کشیدم و میخوام بخوابم
غذام آماده ست همسر ساعت نه شب میاد گرم میکنه میخوریم دلم یه مسافرت به اردبیل و گردنه ی حیران میخواد همسر گفت اگه خونریزی بند اومد و استراحت نبودی میبرمت همش تو خونه هستم خسته شدم کاش هوای اینجا خنک بود متاسفانه تا اواخر آبان گرمه و کولر روشن میکنیم.
پسر کوچولوم کمکم کار میکنه کوسن مبل رو بهم میریزه و خودشم درستش میکنه اسباب بازی هاشو جمع میکنه دستشو میاره جلو میخنده میگه یا یا
وقتی میریم خونه ی مادرشوهرم گوشی من و همسرم کلید خونه و سوییچ ماشین رو میذاره تو دستهای کوچیکش و تو فکر خودش ازشون مواظبت میکنه اگه بلند بشیم و گوشیمون روی مبل باشه بازی رو ول میکنه میاد گوشی رو میده و میره .
فدات بشم عشق مادر